عاشقانه

دوست داشتن. تفاهم. ازدواج. جدایی

 
 
About Me

به نظر من دلتنگی مثل یه جاده میمونه که این جاده به هیچ مقصدی نمیرسه و بی انتهاست........
هروقت دلم تنگ میشه حس میکنم تو یه جاده ای پا گذاشتم که نه مبدا داره نه مقصد...
بعضی وقتا این جاده رو دوست دارم بعضی وقتا ازش بیزار میشم.....
ساده بگم هر کسی تو زندگیش جاده های دلتنگی زیادی رو طی میکنه....

My Blog
My Archive
My Categories

Daily Links
Friends Link
Template By
 
 
شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۶

ده جمله که زنان ازشنیدن آن لذت میبرند

🔺تو از دوستای دیگه ات خوشگلتری
🔺تو مادر ایده آلی خواهی شد...
🔺نمیتونم بگم چقدر  دلربا و زیبا هستی
🔺تو واقعا باهوش و جذابی
🔺میخوام همه عمرمو با تو سپری کنم
🔺تو بهترین دوست منی
🔺روز خوبی داشتی؟
🔺دوست دارم....

+ نوشته شده در  ساعت 0:14  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
یکشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۲
هانی جونم

پسرم هانی کوچولو و همسر گلم میثم جون



امروز هانی دو ماه و سه روزش شد.

+ نوشته شده در  ساعت 20:32  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
یکشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۲
تنها با تو

خدا هيچ وقت تو را از من نگيرد و هيچ وقت من را از ديدن چشمانت محروم نکند


اگر به تو بگويم که مي خواهم ترکت کنم مطمن باش که دارم دروغ مي گويم


حتي يک لحظه را نمي توانم بدون تو زندگي کنم


بگذار در آغوش تو بمانم و اجازه بده که  حرارت مهربانيت من را آب کند

عشق دنيا براي تو کم است

 به تو التماس مي کنم تو را به خدا قسم مي دهم هيچ وقت من را ترک نکن


باور کن وقتي تو را در کنار خود مي بينم دلم نمي خواهد حتي مژه بزنم


مي خواهم که تا ابد در کنار تو زندگي کنم

وليکن مي ترسم که عمرم براي در کنار تو بودن کافي نباشد


تنها تو را در روياهايم مي بينم و با تو قشنگترين روزهاي زندگيم را مي گذرانم

+ نوشته شده در  ساعت 17:45  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱
درک انتظار

میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

شش حرف و چهار نقطه! کلمه کوتاهيه. اما معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي !

تو اين کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد!

تنهايي، چشم براه بودن،غم ؛غصه، نا اميدي، شکنجه رو حي، دلتنگی، صبوری، اشک بیصدا؛

هق هق شبونه ؛ افسردگي ، پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... !

براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون مياد

و خيلي راحت روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحمل کرد

تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!!

+ نوشته شده در  ساعت 17:8  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱
درک انتظار

میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

شش حرف و چهار نقطه! کلمه کوتاهيه. اما معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي !

تو اين کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد!

تنهايي، چشم براه بودن،غم ؛غصه، نا اميدي، شکنجه رو حي، دلتنگی، صبوری، اشک بیصدا؛

هق هق شبونه ؛ افسردگي ، پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... !

براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون مياد

و خيلي راحت روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحمل کرد

تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!!

+ نوشته شده در  ساعت 17:8  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
یکشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۱
معنای زندگی

تقدیم به همسر عزیزم میثم جان:

نمیدانستم معنای زندگی چیست
نمیدانستم عشق چه رنگی دارد و عاشق کیست؟
نمیدانستم درد عشق ، چه دردیست
آن روزی که عاشق برای عشقش میمیرد چه روزیست
تو آمدی و معنی زندگی را فهمیدم
عاشق شدم ، از لحظه ای که قلبم را به تو دادم غرق در دنیای عاشقی شدم
حالا من ماندم و دل عاشقم
لحظه ها میگذرد با بهانه های دل عاشقم
بهانه ی دیدن عشق ، خسته نمیشوم ، هر چه میخواهی بگو از عشق
کاش تا آخر زندگی تنها دردم ، همین درد باشد ، درد عشق!
از اینکه عاشق توام، انگار که تمام لحظه های قشنگ دنیا مال من است
این لحظه را از من نگیر ،کلید خوشبختی تنها با تو در اختیار من است

تو مرا اینگونه با لحظه های عاشقی آشنا کردی
تو مرا در دام عشق گرفتار کردی
پس مرا از این دام آزاد نکن
بگذار همچنان در دام قلبت، خوشبخت، بمانم

+ نوشته شده در  ساعت 15:45  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
یکشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۰
با اولین طلوع

یا بقيّة اللّه

از دلتنگی هایم که چون شبی بی پایان است٬ چه بگویم؟؟؟

ای همیشه خوب! چهره نورانی ات را بر قاب کبود اقیانوسها خواهم کشید!

ای مهربان٬ تمام برگ های دفتر شعرم انتظار تو را می کشند٬

پس چرا از تو صدایی نمی رسد؟؟؟

ای امید ما بیا و جادوی سکوت را بشکن

تو را به آوای باران قسم٬ با اولین طلوع خورشید بیا...

+ نوشته شده در  ساعت 21:3  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
ماه رمضان

مهمانان عزیز خدا:

ضیافت الهی گوارای وجود نازنینتان

در نماز اول ماه و شیرینی سحر، شکوه روزه،

شور افطار، شوق تلاوت قرآن، شعور شبهای قدر و

شمیم وصال فطر محتاج دعایتان هستم

+ نوشته شده در  ساعت 13:19  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
شنبه ۱ مرداد ۱۳۹۰
امروزدعامی کنم

 

       پروردگار هستی

       قلبم را باعشق وسپاس  به پاس شادی امروز پُرمیکنم

       امروزدعامی کنم که بابرخورداری از انرژی ربّانی ازخواب  برخیزم                    

      امروز دعا می کنم که دهنده وگیرنده عشق باشم           

      امروز دعا می کنم که دهنده وگیرنده مهر باشم             

      امروزدعا می کنم که دهنده وگیرنده خنده باشم 

      امروز دعامی کنم که دهنده وگیرنده نورباشم 

      آه ای خالق بی همتا ای هستی بخش عالم  

       به من کمک کن تاقلبم راهرچه بیشتر به یمن شادی امروز  لبریز از عشق وسپاس کنم 

       به من کمک کن تا بتوانم به بندگانت مهر بورزم و آنها را دوست داشته باشم

+ نوشته شده در  ساعت 23:5  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
پنجشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۰
اما عشق

 

بی تو اما عشق بی معناست می دانی؟

دستانم تا ابد تنهاست میدانی؟

آسمانت مگیر از من

 که بعد از تو زیستن یک لحظه هم بی معنا می شود می دانی؟؟

+ نوشته شده در  ساعت 11:50  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
جمعه ۱۰ تیر ۱۳۹۰
حکایت

مردی 85 ساله با پسر تحصیل کرده 45 ساله اش روی مبل کنار پنجره نشسته بودند که ناگهان کلاغی کنار پنجره شان نشست.پدر از فرزند پرسید این چیه و پسر پاسخ دادکلاغ.پس از چند دقیقه دوباره پرسید این چیه ؟پسر گفت بابا گفتم که بهتون کلاغه .بعد از مدتی پیرمرد برای سومین بار پرسید این چیه و پسر با عصبانیت کامل جواب داد:کلاغه کلاغ ! پدر به اتاقش رفت و با دفتر خاطرات قدیمی برگشت و صفحه ای را باز و به پسرش گفت که آن را بخواند. "امروز پسر کوچکم سه سال دارد و روی مبل نشسته است. کلاغی کنار پنجره نشست و پسرم 23 بار نامش را از من پرسید و من 23 بار عاشقانه به او جواب دادم؛ کلاغ!"

+ نوشته شده در  ساعت 22:19  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
سه شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۰

Picture3.JPG

+ نوشته شده در  ساعت 10:26  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
سه شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۰
کاش دلها تنها نبود

 

11.jpg

دختر جوانی آبله سختی گرفت. نامزدش به عیادت او رفت. چند ماه بعد، نامزد وی کور شد. موعد عروسی فرا رسید. مردم می گفتند: چه خوب! عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش هم نابینا باشد. 20 سال بعد از ازدواج، زن از دنیا رفت. مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب کردند.مرد گفت : «من کاری نکردم جز اینکه شرط عشق را به جا  آوردم

 

شرط عشق چه بود؟

+ نوشته شده در  ساعت 10:21  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۰
دوستی

+ نوشته شده در  ساعت 9:17  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
سه شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۰
قفس کوچک

هر لحظه حرفي در ما زاده مي‏شود

هر لحظه دردي سر بر مي‏دارد

و هر لحظه نيازي از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش مي‏کند

اين ها بر سينه مي‏ريزند و راه فراري نمي‏يابند

مگر اين قفس کوچک استخواني گنجايش‏اش چه اندازه است؟

+ نوشته شده در  ساعت 14:8  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۰
دلت شماره چنده؟

۱- یکی دلش به صد دل میبنده.

2- یکی صد دل به یه دل می بنده.

3- یکی یه دل به دل میبنده و تا آخرش پایبنده.

4- یکی نمی دونه دلش به کی بنده.

5- یکی هر بار به یکی دل میبنده

6- یکی دل می بنده تا بخنده.

7- یکی دلش آک بند مونده به کی دل ببنده.

حالا تو دلت شماره چنده؟

+ نوشته شده در  ساعت 14:42  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۰
شادی، غم، غرور، عشق،....

درجزیره ای زیبا تمام حواس زندگی می کردند: شادی، غم، غرور،  عشق و...

روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت. همه ساکنان جزیره قایق های شان را آماده وجزیره را ترک می کردند. اما عشق می خواست تا آخرین لحظه بماند چون او عاشق جزیره بود.

وقتی جزیره به زیر آب فرو می رفت عشق از ثروت که در قایقي با شکوه جزیره را ترک می کرد کمک خواست و به او گفت: «آیا می توانم با تو همسفر شوم؟»

ثروت گفت: «نه من مقدار زیادی طلا و نقره داخل قایقم دارم و دیگر جایی برای تو وجود ندارد.»

پس عشق از غرور که با یک کرجی زیبا راهی مکاني امن بود کمک خواست. غرور گفت: «نه نمی توانم تو را با خود ببرم چون تمام بدنت  خیس و کثیف شده و قایق زیبای مرا کثیف خواهی کرد.»

غم در نزدیکی عشق بود. پس عشق به او گفت: «اجازه بده تا من با تو بیایم!»

غم با صدای حزن آلود گفت: «آه عشق من خیلی ناراحت هستم. احتیاج دارم تا تنها باشم.»

عشق این بار سراغ شادی رفت و او را صدا زد. اما او آن قدر غرق شادی بود که صدای او را نشنید.

آب هر لحظه بالا و بالاتر می آمد و عشق دیگر ناامید شده بود که ناگهان صدایی سالخورده گفت: «بیا عشق، تو را خواهم برد.»

عشق آن قدر خوشحال شد که حتی فراموش کرد نام پیرمرد را بپرسد و سریع خود را داخل قایق انداخت و جزیره را ترک کرد. وقتی به خشکی رسیدند، پیرمرد به راه خود رفت وعشق تازه متوجه شد کسی که جانش را نجات داده بود چقدر بر گردنش حق دارد.

عشق نزد علم که مشغول حل مسئله ای روی شن های ساحل بود رفت و از او پرسید: «آن پیر مرد که بود؟»

علم پاسخ داد: «زمان»

عشق با تعجب پرسید: «زمان؟ چرا او به من کمک کرد؟»

علم لبخندی زد و گفت: «زیرا تنها زمان قادر به درک عظمت عشق است.......»

 

+ نوشته شده در  ساعت 10:49  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۰
عشق غرور می آورد یا غرور عشق را...

سکوتم را تماشایی بخوانید مرا تنهای تنهایی بخوانید مرادرقصه های تلخ و شیرین همیشه مرد رویایی بخوانید

عشق غرور می آورد یا غرور عشق را... 

ع.غ . دو حرف که در حروف الفبا هستند  و پشت سر هم آمده اند.

که با آنها دو کلمه عشق و غرور را می توان ساخت.عشق و غرور که حتی از لحاظ جنس و معنی با یکدیگر متفاوت هستند.

 

ای کاش در آن لحظه که تقدیم تو شد هستی من

می سپردم که مراقب باش جنس این جام بلور است

پراز عشق و غرور است .مبادا بازیچه شود .

می شکند.

از دکتر علی شریعتی

+ نوشته شده در  ساعت 10:46  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۹
ای ادم

دل تو حرم من است,
چگونه در حرم من بیگانه را راه می دهی؟
جان تو منزلگاه عشق من است,
چگونه در این منزلگاه,محبت دیگران را
پذیرایی می کنی؟
وجود تو فرش قدمهای یاد من است,
چگونه یاد دیگران قدم بر این فرش می نهد؟
 

به من اعتماد داشته باش.
از من مگریز,
زبانت را با نام من,دلت را با عشق من و قلبت را
با یاد من تازه کن.
من دوست آن کسم که دوستم بدارد,
من همنشین آن کسم که با من بنشیند,
من همدم آن کسم که با من مانوس شود.

+ نوشته شده در  ساعت 14:20  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۹
وقتي يک دختر.....

وقتي يک دختر حرفي نميزند

ميليونها فکر در سرش مي گذرد

وقتي يک دختر بحث نميکند  

عميقا مشغول فکر کردن است

وقتي يک دختربا چشماني پر از سوال به تو نگاه ميکند

يعني نميداند تو تا چند وقت ديگر با او خواهي بود

وقتي يک دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسي تو مي گويد:خوبم

يعني اصلا حال خوبي ندارد

وقتي يک دختر به تو خيره مي شود

شگفت زده شده که به چه دليل دروغ مي گويي

وقتي يک دختر سرش را روي سينه تو مي گذارد  

آرزو ميکند براي هميشه مال او باشي

وقتي يک دختر هر روز به تو زنگ مي زند

توجه تو را طلب مي کند 

وقتي يک دختر هر روز براي تو[اس ام اس ]مي فرستد  

يعني ميخواهد تو اقلاً يک بار جوابش را بدهي 

وقتي يک دختر به تو مي گويد دوستت دارم

يعني واقعا دوستت دارد

وقتي يک دختر اعتراف مي کند که بدون تونميتواند زندگي کند

يعني تصميم گرفته که تو تمام اينده اش باشي

وقتي يک دختر مي گويد دلش برايت تنگ شده  

هيچ کسي در دنيا بيشتر از او دلتنگ تو نيست

+ نوشته شده در  ساعت 11:0  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۸۹
خداوندا!!!

دکتر علی شریعتی

خداوندا کفر نمی گویم،

پریشانم، چه می خواهی تو جانم.

مرا بی آنکه خود خواهم، اسیر زندگی کردی.

خداوندا، تو مسئولی.

خداوندا، تو می دانی که انسان بودن و ماندن چه دشوار است.

چه رنجی می کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است

+ نوشته شده در  ساعت 12:55  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۹
عشق

نوشته ای فری عزیز. البته قرار بود فردا شبش کامل واسم بفرسته

 ولی تا الان هم هنوز فردا شب نرسیده

 

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی,دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی

بصیرت,روشن وزلال عشق بیشتر از غریزه آب میخوردو هرچه از غریزه سرزند بی ارزش است

دوست داشتن از روح طلوع میکند و تا هرجاکه روح ارتفاع میگیردهمگام با آن اوج میگیرد

عشق با شناسنامه بی ارتباط است نیست, و گذر فصل ها و عبور سالها بر آن اثر میگذارد

دوست داشتن در ورای سن و زمان و مرا جز زندگی میکند

عشق جنون است وجنون چیزی جز خرابی و پریشانی نیست حنان کوچولو

عشق طوفانی و مطلاطم است و دوست داشتن آرام و استوارو پر وقار و سر شار از نجابت

دوست داشتن در اوج از سرحدعقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را از زمین میکند

 و با خود به قله ی بلند اشراق میبرد عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند

دوست داشتن زیبایی های دلخواه را ذر دوست میبیند و می یابد

عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی ,بی انتها ,مطلق

عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن است

عشق بینایی را میگیرد و دوست داشتن بینایی میبخشد

عشق خشن و شدید است و ناپایدار ,دوست داشتن لطیف و نرم و پایدار

عشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سرا پا یقین

خوب فکر کن

 

+ نوشته شده در  ساعت 10:22  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۹
علاقه

صور رومانسية

+ نوشته شده در  ساعت 21:44  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
شنبه ۸ آبان ۱۳۸۹
جنگل را بیابان می کنند

من که از پژمردن یک شاخه گل

از نگاه ساکت یک کودک بیمار

از فغان یک قناری در قفس

از غم یک مرد، در زنجیر

حتی قاتلی بر دار

اشک در چشمان و بغضم در گلوست
 
وندرین ایام، زهرم در پیاله زهرمارم در سبوست

مرگ او را از کجا باور کنم؟

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

وای!جنگل را بیابان می کنند
 
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان می کنند
 
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا

آنچه این نامردمان باجان انسان می کنند
+ نوشته شده در  ساعت 20:42  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۸۹
تقدیم به عمو عزیزم: امیر عسکری

 

روز مرگم اشک را شیدا کنید . روی قلبم عشق را پیدا کنید

روز مرگم خاک را باور کنید. روی قبرم لاله را پرپر کنید

جامه ام از خاک خاکستر کنید. خانه ام را وقف نیلوفر کنید

پیکرم را غرق در شبنم کنید. روز مرگم خنده را از سر کنید

رفتنم را دوستان باور کنید 

+ نوشته شده در  ساعت 10:42  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۹
دل مي گيرد و ...

 

دل مي گيرد و ميميرد و هيچ کس سراغي ز آن نمي گيرد

+ نوشته شده در  ساعت 23:46  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۹
منزل خداست؟

 

الو سلام منزل خداست؟

اين منم مزاحمي که آشناست

هزار دفعه اين شماره را دلم گرفته است

 ولي هنوز پشت خط در انتظار يک صداست

شما که گفته ايد پاسخ سلام واجب است

 به ما که مي رسد ، حساب بنده هايتان جداست؟

+ نوشته شده در  ساعت 23:44  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
جمعه ۱۹ شهریور ۱۳۸۹
مهربانی

 

به نام مهربانترین عالم و سلام به همه دوستان مهربون .

مهربون باشیم چون مهربونی در ذات ماست و از

نامهربانان خسته نشیم چون بیش از همه

 محتاج محبت اند . کاش روزی یاد بگیرم که آمده ام تا محبت کنم

 و کاش روزی یادم بدهند که فقط از خداوند محبت بخواهم .

شنیدمت که نظر  می کنی به حال ضعیفان تبم گرفت

و دلم خوش به انتظار عیادت در جمله آخر مهربونی

همون حس قشنگیه که با دیدن دوستانت دستهای پر از لطفت

 رو از هم باز کنی و با تمام وجود اونها رو در آغوش بکشی .

مهربونی همون چیزیه که باعث میشه سر نماز

از خودت بگذری و برای اونی دعا کنی که

 بودنت به بودنشه . کاش کاش کاش یاد بگیرم و یادم بدهند

+ نوشته شده در  ساعت 12:49  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
چهارشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۹
نه از خاکم، نه...

نه از خاکم، نه از بادم، نه در بندم، نه آزادم 

 نه آن لیلاترین مجنون، نه شیرینم نه فرهادم

 فقط مثله تو دل تنگم فقط مثله تو غمگینم

اگر آبی تر از آبم اگر همزاد مهتابم

بدون بی تو چه بیرنگم .بدون بی تو چه بی تابم

+ نوشته شده در  ساعت 9:11  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 
دوشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۹
خدایا ...

 

دردایره تقدیرتو، آنگاه که نبودیم ، به حسابمان آوردی وبهترین مصلحت ها را

برایمان رقم زدی .حال که هستیم وبودنمان را ازفضل کریمانه تو دریافت داشته ایم ،

برای محاسبه ذاتمان تنهایمان مگذار. می ترسیم ، سخت ازحساب فردا درهراسیم

 وازاقتدارتودرلحظه محاسبه ، بیمناک. گرچه اطمینان درونی ،

 امیدمان می دهد که مهربانی توتمام محاسبات را پوشش خواهد داد

ولی شرمساری خودرا چگونه تاب خواهیم آورد؟

+ نوشته شده در  ساعت 13:38  من دلتنگ نوشتم در زمان تنهایی فاطمه عسکری نژاد  |   
 

hanan66

فاطمه عسکری نژاد

hanan66

http://hanan66.blogfa.com

عاشقانه

عاشقانه

عاشقانه

به نظر من دلتنگی مثل یه جاده میمونه که این جاده به هیچ مقصدی نمیرسه و بی انتهاست........
هروقت دلم تنگ میشه حس میکنم تو یه جاده ای پا گذاشتم که نه مبدا داره نه مقصد...
بعضی وقتا این جاده رو دوست دارم بعضی وقتا ازش بیزار میشم.....
ساده بگم هر کسی تو زندگیش جاده های دلتنگی زیادی رو طی میکنه....
دوست داشتن. تفاهم. ازدواج. جدایی

عاشقانه

قالب بلاگفا

قالب پرشين بلاگ

قالب وبلاگ

Free Template Blog