خستــــــــــم

سلام دوستان عزیزم

مدیریت وبلاگو به مهشید عزیزم  داده بودم دیگه تمایلی برای نوشتن نداشتم

ولی چه کنم . با این وبلاگ خاطرات خوب و بدی داشتم . تنها همدمم وبلاگم

 بود .هر وقت دلم میگرفت  میومدم سراغ وبلاگم .الانم دلم گرفته و خیلی

خستم .خیلی خسته بیشتر از همه کس و همه چیز. از خودم خستم.

از خودم خستم چون حال و حوصله کسی رو ندارم .ولی مجبورم بگم وبخندم

شوخی کنم تا یه وقت کسی از دستم دلگیر نشه.

این روزا تنها رفیقم بی کسیه .تنها کسی که همیشه بغلش  میکنم بازوانمه .

نمیدونم چی بنویسم . فقط امروز اومدم  تا یه ذره خالی بشم .

دلم میخواد برم یه جایی انقدر از دست زمونه داد بکشم که بیحال بشم و

بیفتم و دیگه از جام پا نشم ...نمیدونم میشه تو این وبلاگ  داد زد یا نه ؟

نه هر کاری میکنم در و دیوار وبلاگ نمیلرزه .دوباره باید تو دلم داد بزنم ولی

آخه این دل دیوونه من چه گناهی کرده ؟ولی دیگه جایی ندارم .....

دلم  یه جوریه نمیدونم چه حسیه .......نمیدونم فکر کنم گرفته

دلم مهم نیست . منم مهم نیستم .فقط دلم هوای مامانمو کرده

آخ خدایا نمیگم مشکلاتم  رو حل کن فقط یه راهی جلوپام بذار

که خیلی گیجم حداقل بهم پشتکار بده تا همین مسیرو برم کم نیارم

ببین خدای من اگه دستمو نگیری فنا میشم اگه توهم من وفراموش کنی

دیگه پیش کی برم؟ من که جز تو کسی رو ندارم  همه کسم توئی

خدا جون منم دل دارم ببین گرفته !!!منو ببخش که اینجور باهات حرف میزنم

به خودت قسم .قصد جسارت  ندارم توخودت با مهربونیات منو پررو کردی

 خودت نظری کن .خدای مهزبونم توخودگفتی من همیشه تو دل های شکسته ام

خدایا منم دلی شکسته دارم .

خدایا به همین اشکهام قسمت میدم کمکم کنی و پررویی منو ببخشی

دیگه نمیتونم بنویسم ...................

 

 

 

خــــــــــانه دوست

 

 

می گریزم از عشق

ناگزیر از رفتن

می روم سینۀ خود چاک کنم

من به این غربت دیرین خود عادت دارم

می روم خاطرۀ بودن را

بدهم دست فراموشیها

می روم تا که دگر بار نگویم از عشق

نامش از لوح دلم پاک کنم

می سپارم دل خود را به تن سرد زمین

می کشم بار غم خویش به دوش

تا بدانجا که بیابم کمی آرامش را

من از آن لحظه سخن می گویم

که رها می شوم از قید زمان

و رها می شوم از کون و مکان

می رهم از غم ناکامی و درد

می روم خانۀ دوست

آنکه جان همگی  بی شک  از اوست




 

شعر از : دوست عزیزم لیـــــــــــــــلا ناصری

اولیــن سالگرد مامانم

سلام

سلام مامانی عزیزم. خوبی ؟ چه خبرا ؟اینجا خبری نیس  هواسرده دی ماه

دیگه خودت بهتر میدونی .میدونی از وقتی که رفتی دلم همش میگیره

راستی آب و هوای اونجا چطوره ؟پیش خدا خوش میگذره ؟

قطعا خوش میگذره.

تا اینجا روی زمین بودی ما خیلی اذیتت کردیم شرمندم.

اگه میدونستم یه روزی میاد که تو باشی هیچ وقت اذیتت نمیکردم .

 اما با وجود تو من حتی پر زدن یه پرنده رو هم متوجه نمیشدم .

چه رسد به اینکه شعور این و داشته باشم یه روزی خود تو نباشی

تو صبور بودی تا تو بودی آرامش بود و دریای زندگیمون آرومم

من نازپرورده چه میدونستم  یه روزمیاد که نباشی

یه روز میاد که اروم وبی صدا ما را ترک کنی وهمیشه ما رو توی داغ نبودنت

 توی دریای طوفانی زندگی رها کنی

مامانی هنوز نگاه آخریت یادمه .یادمه که چه جوری نگام میکردی .

همش احساس میکنم که میخواستی تولدم و تبریک بگی .

اخه همون روزی که تنهام گذاشتی

مصادف بود ۳۰ دی روز تولد من .

عجب خاطره ای بجا گذاشتی مامانی

.تا عمر دارم فکر نکنم دیگه جشن تولدمو یاد کنم .....

مامانی نگاه مهربونت............

مثل همیشه اسم تو اومد وچشام به اشک نشست و گلوم به بغض.........

مامان مهربونم ببخش نمیخواستم ناراحتت کنم

فقط خواستم تو اولین سالگرد رفتنت  بهونه کنم باهات یه کم دردودل کنم .

مامانی خیلی خیلی دوست دارم .

مامانی منو بخش من دخترخوبی برات نبودم مامانی منو ببخش ودعام کن .......

دعـــــــــــــــــــــــــام کن ......

مامانی عزیزم بهشت بهت خوش بگذره .میبوسمت و خدانگهدارت

 

دوستان گلم دوست داشتین واسه مامانم فاتحه بدین

 

 

 

 

 

 

از تنهایام خسته م

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود نمی گوییم

وحرف هایی هست برای نگفتن

حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند

 وسرمایه ی هر کس به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد

خسته ام ، خسته

خسته وسرگردان، تنها وبی کس

گوشه اتاق تاريكم نشسته ام ،

مثل هرشب تنها همدمم را در آغوش كشيده ام .

او کیست ؟

دو زانوي من ....

آری من دو زانوی خويش را در آغوش كشيده ام و او را ميفشارم ،

تا حس سفر در دلم هميشه تازه بماند .

آری دو زانوی من هميشه مرا در يافتن عشق و حقيقت همراهی كردند ،

اما هيچگاه آن را نيافتم .

قلبها یخ زده و توخالی .....

حال می خواهم بگريم .... فرياد بزنم ..... ناگفته ها را بازگو كنم .....

اما برای كه ؟ اما برای چه؟

جز اين دو زانوی من چه كسی است تا مرا دريابد.....؟

 چه كسي است تا من بتوانم با او از عشق و دوست داشتن بگويم .....؟

آری به راستي كه هيچ كس نيست ..... هست ؟

من تنها هستم ، تنهای تنها....

شايد فقط تنهايی مرا بفهمد .... شايد تنهايی بتواند

داغ تنهایی را در من آرام کند ..!

اين دو زانوی من، كه هرگز مرا تنها نگذاشتند ،

اكنون خسته اند ، حس رفتن ندارند ،

مي خواهند در آغوش من بمانند....

تنهايی تنها كسی بود كه من می توانستم برای او آرام آرام اشك بريزم .....

وآنگاه آرام و بی صدا زانوهايم در آغوش من به خواب مي رفتند

و من در آغوش سرد تنهايی. تنهايي با همه رفافتش،

تك تك روياهای مرا سوزاند،رويای عشق را .... رويای فردا را.... 

اكنون من تنها هستم.تنهای تنها

در اتاق تاريكم .....

پس ای تنهايی با من بمان ،

اما از تو خواهشی دارم

هيچ گاه حس عشق را در من همچون رويای عشقم نسوزان.

هر چند ميدانم كه تو او را هم از من خواهی گرفت ...

حال من در تنهايی خويش گم شده ام، همه چيز را از دست داده ام ،

حتی خودم را .نمي دانم چه نسبتي با اشك داري كه تا نامت بر زبانم جاري مي شود

تا یادت در قلبم شكل مي گيرد اشك از خانه ي چشمانم سرك مي كشد .

تا نگاهت را به ذهن مي آورم قلبم

تپیدن را آغاز مي كند.در گوشه ي تنهاييم خاطراتم را مرور مي كنم‘ خاطرات تلخ و

شيرين را بودن و نبودنت را‘لحظه هاي تنهايي را لحظه هاي انتظار را و اكنون

میفهم.كه عشق چه ها مي كند و تو مي داني كه اين خاطرات اشك من است

که از گونه هايم جاري می شود

می ترسم از جنونی که گرفته ام

ازکلمات روی کاغذاز خودم می ترسم

ازخلوتگاه ذهنم که خالی نیست !

از تلخی روزگارودلتنگی های هر روز....

از اشک های نریخته وشادی های نکرده می ترسم

دلم اندازه یک سکوت وهم دارد؟..........!

دوستان شاید این آخرین آپم باشه آخه شاید دیگه شما رو نبینم

همتون و از صمیم قلب دوستون دارم

در دلم آرزوی امدنت میمیرد

 

دردلم آرزوی امدنت میمیرد

رفتی اینک اما آیا

باز میگردی ؟

چه تمنای محالی دارم !!!

خنده ام میگیرد ...

نبودنت را باور نمیکنم وبه انتظار دیدار تو زنده ام

با اینکه بارها گفته اند دیگر بر نمیگردی

ای همدرد با غصه هایم

هنوز هم شریک لحظه های غم وشادی من هستی ؟

من هنوز جز تو درد ودل نمیکنم

با اینکه میدانم کنارم نیستی

هر شب یاد تو را در آغوش میکشم

وپلکهایم به امید دیدن تو در رویاسنگین میشوند

با اینکه حتی در رویاهم نمیتوانم به تو دست پیدا کنم

دوباره سکوتم را در گلویی که از جا در میاید فرو میبرم

سکوت تنها حرفیست که برای گفتن دارم

تو را باتمام وجود فریاد میکشم تو انقدر دوری که

گوش هایت صدای بی صدای دردهایم را نمیشنود

سنگ یادتو لحظه های شیشه ایم رو در هم میشکند

چهره ام بار دیگر با باران اشک هایم سیراب میشود

نیازم نیست

              روحم نیست

                              خواسته ام نیست

                                                   بهترینم نیست

ای همدرد با غصه هایم باز میگردی ............

کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروک را

کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایـــم

 

روز مــــــــادر بـــــر مـــــــادران عــزیــز مبارکـــــ باد

 

 

 

ســـــــــــــــــــــــلام دوستان عزیزم....

 

 

 روز مــــــــــــادر برتمام مـــــــــــــادران عزیز مبارک باد

 

 ولادت بانوی دو عالم حضرت فاطمه الزهرا (ع) السلام

را رو به تمام شیعیان جهان تبریک می گویم .

کیست مـــــــــــــــــادر ؟

این شگفت نازنین دانی که کیست ؟

لحظه ای از غمگساری دور نیست

بوی گیسوی سپیدش محشر است

بهتر از هر گل که میدانی ست اوست

بهتر از هر مهروزی که میدانی اوست

روح او پایان نمیگیرد به مرگ

ماندنی در عالم فانی ست اوست

از بدایت تا نهایت عاشق است

عشق اول عشق پایانی ست او

این شگفت نازنین دانی که کیست ؟

 از یک شاعر اروپایی نقلیست که میگوید:

 مادر از هر زیبایی، زیباتر است.

 تنها یک عیب دارد؛ و آن اینست که نمی ماند.

مادر الگوی شفقت، محبت و فدا کاریست؛ مادر معیار اصالت و نجابت است.

مـــــادر چشمان تو دریچه یی به سوی بهشت جاودان

دستان تو محراب دعایم.

 لبخند تو سبدی ازگلهای خوشرنگ وخوشبو

قلب تو تجلیگاه پروردگار عالمیان

روح تو بزرگتر از زمین وزمان واشکهای تو پر بهاء تر از مروارید.....

 

 مــــــــــــــــــادرم!!!

 

درشبستان گیسوانت آرام میگرفتم

در طلوع چشمانت زندگی را باور میکردم

درسپیده دم لبخندت لذت زندگانی را می یافتم

ازقلب تو درس محبت می آموختم

از دستان تو نوازش را .......

واز اشکهای تو صفا وآرامش را ...

 

 

مــــــــــادرم دست هاي تو آيننه اي مهر خدا بود بر روي زمين

 

مــــــــــــــــــــــــــــــادرم:



نرفت از سرم هـــــر گز هوای تو مـــــــــادر


هنوز مي تپد اين دل برای تو مــــــــــــــــــادر


چســـــــان زبان بگشايم كه خجلت آهنگم


نكرده ام دل و جـــــــــان را فدای تو مــــــــــادر


چه چـــــاره گر نبرم داغ هجر تـــــــــــو به عدم


اميد قلب حزينم لــــــــــــــقای تــــــــو مـــــــادر


چو شبنم است سرو برگ رنگ اين گلشن


مدام ميشنوم من صــــــــــــــــدای تـــو مــــــــادر


درين چمن كه حضور جـــــــــــفاست مضمونش


چه نعمت است به عـــــــــالم وفـــای تو مــــــادر


مــــــــــــقيم منزل عــــــــــزت كسي توان گشتن


كه بود حـــــــــاصل كارش رضای تو مــــــــــــــادر


نشد ز كيف و كــــــم عمر چشم مـــــــــــا روشن


حقيقت است به هــــــــر جا صفای تو مـــــــــــــادر


رمـــــــــــــــوز جـــــوهر تُست مـــــــــــــــــادرم


به اين مـــــــــــــقام رسيدن عطای تو مـــــــــــادر


نبود لايق اين گنج و اين كمــــــــال (مهــــــــسا)


اگر نبود نصيبش دعــــــــــــــــــای تو مــــــــــــادر

 

 

مـــــــــــــــادر :

حقيقتي است که به درک اونيازي نيست زيرا از همه به ما نزديک تر است ...

 

آرزویــــــم

شبــــــــم


روزهــــايم


دلـــــــــم

Image
حیـــــرتم  


افسوسم


نـــــــــیازم


تخــــــــیلم


وجــــــودم


وجـــــــدانم


احســـــاسم


همه را مــــــدیون توام مـــــــادرم


به سیا هی شب یاد تو دارم مـــــــــادرم


به روز ارزوی تــــــو دارم مــــــــــادرم


روزهاي بی تــــــــــــــــــــو بودن


روز مرگ  من است


روز مرگ خاطره است


لحظه ترک همه عشقها است


وصله ی ناکسی به خود زدن است  


ارزوی مرگ بر زبانم است


تحمل ندارم دگر اين روز ها را 


 بی تــــــــــــــــو..... مـــــــن


نیســــــــــــــــــتم


هیــــــــــــــــــــــچم


پــــــــــــــــــــــــــــوچم


بیــــــــــــــــــــــــــــرنگم


مثل شیشه سنگ خورده ام مـــــــــــادر.....

 

چه دورانی بـــــــــــود بچگی هامــــــون

 سلام بچه ها  یاد بچگی هامون بخیر

چه روزای داشتیم وقتشه از بچگی هامون یادی بکنیم

آخه خیلی دلتنگ اون روزا هستم

یادش بخیر دوباره

وقتی که چشام روی هم بسته میشه

وقتی دلم از زمونه خسته میشه . چشامو دریا میکنم

یاد قدیما میکنم .یادش بخیر اون قدیما .

اون وقتی که بچه بودیم .اون وقتی که فقط وفقط از زندگی

بازی کردن وخوشحالی رو بلد بودیم .اون وقتی که کنار مامان وبابا

یه جمع صمیمی داشتم اون وقتی که فارق از همه دنیا وسختیها

ومشکلات از زندگی فقط خندیدن وبلد بودم .چه روزایی بود

اون روزا که همه عشق فکرم این بود که کی بزرگ میشم ،

غافل از این که بزرگ شدن تازه اول سختیهاست .اون موقع ها

که صدای خنده هام همه فضای خونه رو پرمیکرد .اون وقتی که

با بچه های کوچه بازی میکردیم وسر کوچکترین وکمترین چیزا

با هم قهر می کردیم .یادش بخیر امادلامون اینقدر پاک وصاف بود

که در عرض کمتر از یه ربع ساعت همه چیز وفراموش میکردیم

واقعا یادش بخیر بچه گی هامون ...............

 ولی حالا .........دختری تنها میان دنیای بزرگی که حالا آسمانش تاریک

وزمینش سیاه همه زندگی من مادرم بود که به آسمانهاپــــــرکشیـــــــد

تنــــــــــــهائی

                                                    

smileys سلام دوستان smileys گلم خوش اومدینsmileys

سکوت

تنها فریادی است

که در وسعت حنجره ام

تولد می یابد

در تنهایی میگریم

ودر باران

خود را به باد می سپارم

وقلبم سکوت میکند

ته مانده گریه ها

کمی فریاد است

زندگی واژه ای مسخره....شاید چیزی مثل لبخند...چیزی که هرگز

از عمق وجودم درک نکردم...زندگی شایدیعنی شکستن یک دل....

دلی که دیگرتوانی ندارد...زندگی شایدیعنی یک اشک...اشکی که

همیشه در دل ریختم ودر چشمانم خفه کردم...زندگی یعنی یک

فریاد...فریادی که در دل نهفتم ودرونم راسوخت...زندگی شاید

یک سکوت...سکوتی نه به نشانی رضایت...زندگی شاید یک دل

شکسته...دلی مثل کوچه...زندگی شاید یک احساس...احساسی

مچاله شدن ...ویا نه زندگی یعنی تاریکی .....تنهائی....تنهائی....

 

عیدآمدمامانم.امابی تو

     سلام دوستان گلم خوش اومدین عیدتون مبارک

مامانم.عیدآمدامابی تو

وماخانه بزرگ غم هایمان رارنگ می کنیم.رنگ به رنگ .

رنگی ازماتم وآه.بغض وگریه وغصه وحسرت.......

درنبود تو گردغبارشادی های سالهای گذشته مان را

راجارومی کنیم ودرکناره همان باغچه کوچک ات دفن میکنیم.

مامانم.تو بیا تا عیدمان عید شود .عیدی بس زیباو

پرنشاط .بیاتا بچه هایت بتوانند بازشادی کنند .

مامانم..هرچند که میدانم نمی آیی وهرگز نخواهی آمد.

اماباز همواره نقش زیبای وجودتو ویادسراسر دوست

داشتنی تو درصفحه وجودم تاابدثبت ونموداراست

اگر چه هیچ گاه شاخه گلی به دستت نداده ام و

در خیابان سبز زندگی فرصت نشد دوشادوش تو

قدم زنم .اماتمام گلها بخاطر شباهتی که به عطرتو

دارند می ستایم.

دلم میخواهد نفسهایم انقدر ادامه پیداکند

که دست فرشته ها رادردست بگیرم وبا انها

به خانه تو بیایم .انگاه از تو بخواهم که نام مرا

از صفحه اخر دفترچه خاطراتت پاک نکنی .

نمیدانم بهشت کی واز کجا شروع شده است

اما حتم دارم که تو اخرین ایستگاه بهشتی .

هرچند قلبم برای اقامت تو خیلی کوچک است

پیوسته مهمان من باش .



 

 

سلام به همه شما دوستان عزیز که به من افتخار دادین با من همراه شوید

عید باستانی ایرانی را به همه شما دوستان عزیزپیشاپیش تبریک می گویم

و با آرزوی خوشبختی و سعادت و سلامت برای شما عزیزان در سال جدید

امیدوارم موفق و پیروز باشید

دوستدارهمه شماصبا

تسلیت مهشید عزیزم

مهشیدم میدونم پدر همه زندگیت بود میدونم که غم سنگینی رو

به دوش گرفتی .عزیزم یادته چطوردلداریم میدادی ؟منم میخوام بگم

این سرنوشت ماست وهردو دل شکسته میدونم خیلی سخته برات

امشب داغون تر از همیشه اومدم فقط بنویسم چون برای دومین بار

این اتفاق میفته ومن حقیر تر از همیشه گریه میکنم اشک میریزم .

ومیدونم در مقابل تقدیر روزگار هیچ کاری از دستمون بر نمیاد .

بجزصبر صبر صبر دلم از این انهدام گرفته از این اتفاقات ناخوشایند .

واین قلب تنهای بی کس دلم گرفته از تنهایی وغربت از درد ملال رنج

از خنده های کوتاه مدت وغم های طولانی .مهشیدم یادته گفتی خدا

خوباشو گلچین میکنه من چی بگم بهت تسلیه اون دل زخم دیدت باشه

فقط از خدا برات صبر میخوام .

 www.ali4321n.blogfa.com

 

 

 

عشق وامید

سلام دوستان گلم خوش اومدین

وقتی آسمان به رکوع میرود تو ای خدای بزرگ به او این همه ستاره می بخشی .

چرا من این کاررا نکنم تا تو ستاره های عشق وامید را به من عطا کنی

در ذهن من بجای هر حفره سیاه رویای بنفشه ها بروید

وامید در روحم جاری شود .تا من جویبار شوم

غم را برای همیشه از دلم بشویم وبه آرامش برسم .

خدایا قلبم را باز کرده ام تا نور محبت وبخشش تو بر آن بتابد http://ali4321n.blogfa.com/

مامانی هنوزم باورم نمیشه

سلام مامانی گلم  

۴۰روز از رفتنت به آسمون می گذره ولی من هنوز نتونستم با دلم با وجودم که بعد رفتن تو سرد  

شده کنار بیام ٬تصوراینکه دیگه نمیبینمت برام سخته ٬البته سخت که سهله دیونه کنندست ٬

مامانی نازم پنجشنبه چهلم توست ٬ 

مامانی از وقتی که رفتی خیلی روزا وشبا دلتنگ میشم به عکس مهربونت نگاه میکنم ٬

ومثل یه بچه کوچولو خوابم میگیره امید اینکه ببینمت٬مامانی گلم هیچوقت فک نمیکردم

اینقد بهت وابسته باشم نمیدونستم تو تموم وجودمی نمیدونستم با رفتنت وجودم خالی میشه   

مامانی یادته میگفتی دختر من از هیچی نمیترسه ؟از وقتی رفتی از همه چی میترسم ٬

احساس بی پناهی میکنم ٬مامانی دیگه هیچ کس نازمو نمیخره ٬مامانی شیطنتام تموم شده ٬

دیگه حتی لوس ام نیستم ٬مامانی توی این ۴۰ شب یهوی بزرگ شدم ٬برای اولین بار دردوفهمیدم٬

تا تو بودی که نزاشتی دخترت دردبفهمه.

مامانیم فرشته عزیزوصبور خونمون تو نمیدونستی غیر تو هیچ کس وندارم ٬تو نمیدونستی 

من غیر تو هیچ کس وندارم ٬پس چرا تنهام گذاشتی ؟

مامانی بخدا این روزا دردتو دلم زیاد شده ٬اما هیچ کس وپیدا نمیکنم که پای حرفام بشینه.

مامانی اگه قول بدم اذیتت نکنم بر میگردی ؟آخه دلم برای دستای مهربونت تنگ شده 

دلم برای مهربونیت تنگ شده مامانی دلم داره میترکه ...........

مامانی عزیزم زندگیم وجودم دوستت دارم ٬برام دعا کن وبه خاطر همه بدیام منو ببخش وحلالم کن 

  

زمزمه های دلتنگی

 

به یاد تو در عطرهای خوش زیتون پرسه میزنم در قفسه های کتابهایی که سالهاست از یاد رفته اند

در بهشتی که از گیسوانه تو شروع میشود در ورق پاره هایی که لباسی از واژه بر تنشان کرده ای.

غمهایت .غمهایی را که طعم عسل وزنبق میدهند.به من بده

وبعد ظهر های یکنواخت مرا که روی یک قهوه تلخ میگذرد .شیرین کن !خانه بی تو چقدر سرد وبی روح است .ولی خانه ای با تو از پرنده ها خوشبخت تر واز سایه ها آرام تر .

نفسهایت را به درون اتاقم بفرست ونگاهت راروی گلدانهای اتاق بریز!بخند تا اینه ها کهکشان شوند

وخورشیدهای دور دست با شوق به دامانت بیفتند .

چیزی بگو تا بهار باهمه شکوفه هایش در میان برگهای دفترچه خاطراتم متولد شود

دلت آن دل مواج با شکوهت را که از هر چه طوفان خروشنده تر است به من بده تا دلم

این فلز سخت وسیاه را به گوشه ای متروک وتاریک بیندازم .

دستت آن رود نقره ای زیبا را که هر روز سری به دریای بکر افق می زند به من بده تا 

دستهای تنبلم را در کویر به خاک بسپارم............

 

ali4321n.blogfa.com

 

تــــــــــقدیــــــــــــر و تـــــــــــــشکر

 

بـــــــــــــه نـــــــــام خالق مهـــــــــــربـــــــــــانی ها

 

«  اگر کسی فرد اندوهگین را تسلیت دهد و از او دلجویی کند

خداوند متعال جامه ای از لباس تقوی در بر او قرار دهد

و از میان ارواح و جانها بر جان او درود فرستد  »

                                                              پیامبر اکرم (ص)

 

 

در آزمون بزرگ الهی باید صبر جمیل کرد تا خشنودی حق واصل گردد

و این توفیق حاصل نمی شد مگر با همدردی شما  تربیت یافته گان مکتب وحی .

از آنجاییکه منو  در غم فقدان  مـــــــــــــــــــــادر عزیزم تنها نگذاشته

و با ابراز همدردیتان احساس غربت را در لابلای این همه عزّت محو نمودید

 و بشارت پروردگار را برای مصیبت زدگان فراهم آوردید  ، به مصداق حدیث شریف 

مَنْ لَمْ یَشْکُرِ المَخْلوقْ لَمْ یَشْکُرِ الخالِقْ

  از بذل محبّت کلیه دوستان  در مسنجر ال فور آی ، بخصوص اهل دلی ها ی عزیز

که اهل دلان واقعی اند  صمیمانه تقدیر  و تشـکّر می نماییم .

قدر مسلّم بر من خواهید بخشید  ،

اگر به دلیل تألمات روحی توفیق تشکر جهت عرض احترام

و تقدیم ارادت قلبی  حضور تک تک شما  میّسر نگشت .

از پروردگار سبحان برای گذشتگان شما علو درجات مسألت نموده  ،

 آرزومندم  همگی شما عزیزان به همراه خانواده هایتان 

 در صحت وسلامت  بسر برید .

و من این لیاقت را داشته باشم

در جلسات جشن و سرورتان  آن همه بزرگواری را جبران نمایم.

 دوستان گلی که شرمنده محبتشان گردیده ام:بهاربيست                   www.bahar20.sub.ir

 فاطمه جان . آقای بهنام . بهاررر جانم . بهانه جان . دوست خوب .

خواهرم مهشید.یکتا عزیزم. ونوس عزیزم. شعله عزیز. رزا جان .

نیلو عزیز.آرشیو گرامی.آقای جعفر. آقای ارمین.آجی رودابه.

مجهول نازنین.کوبولو گرامی.رایکا عزیز.دانیال گرامی.

پونه جان.مشکی پوش عزیز.نگاره عزیز. سولبا عزیز.

ترنم باران .لیلی عزیز.آفرینش گلم.البرز گرامی.

مارمولک عزیز.آقا رضا . آقای شروین.ای جوون.

الهه عزیز. آرزو صورتی عزیز.نازی جان. زهرا جان .

زینب جان.آقای سان.تامارا عزیزم. اقا مجید.

مسلم گرامی.خانم پاسخگو.اقا محسن.عرفان پیغام.

الف بامداد. آقای فرزاد.سعید شافق گرامی.

یاسین گرامی.سمیه جان وعلی آقا .لیلا ناصری عزیز.

اقا میثم .پری جان.نازنوش و سیده سارا .دلشکسته .

اقا مهدی .اقا فرهاد.باران عزیز.ناخدا .سمی جان

بردیا بر عکس .سی چهل عزیز.

من به سوگ مـــــــــــــادر نشسته ام

 سلام دوستان عزیز

من مهشیــــــــدم.....

چندی پیش همین جا همه برای شفای مامان صبا دعا کردیم

و حالا........

صبای عزیزم این وظیفه رو به من سپرده

که بنویسم مادر عزیزمون از دنیا رفته

خواسته حرف دلشو من بنویسم

سخت تر از این چی میتونه باشه

بروی چشم صبا جان.....

به حکم نام خواهری که بر من نهادی.....

مینویسم از دل صبای نازنینم:

تنها به سوگ مادر نشسته ام

زانوی غم به بغل گرفته ام

باران اشک از چشمانم میبارد و من به سوگ مادر نشسته ام

صاعقه ای وحشتناک ودردناک بر زندگیم اصابت کرده

دستان مهربان مادرم چشمان ترم را لمس نمیکند

صدای دلنشین مادرم به گوشم نمی آید

و دل مجروحم را مرهمی نمی یابم

اشک مرا مهلت نمیدهد

از حال و روزم چه بگویم

از چشمان تر پدرم چه بگویم

از بغض بر گلویش چه بگویم

وقتی نگاهش میکنم

 وقتی اشک چشمانم را میبیند

میگوید دخترم مادرت به بهشت رفته....

آری فرشته آسمانی خانه ما به بهشت رفته.....

 با رفتنت دریای زندگی ام را طوفان غم گرفته مادر....

مادرم عطر پیراهنت روحم را مینوازد

این غم کمرم را شکسته و زانوانم تاب ایستادن ندارند

مادرم از این پس پیراهنت را با اشک چشمانم شستشو خواهم داد

مادرم مرا تنها گذاشته ای و پیش خدا رفته ای.....

مادرم لب های خشک وچهره غمناکت از چشمانم محو نمیشود

مادر ایثار گر وفداکار من.....

مادر مهربان من......

زین پس از یاد آوری خاطراتت طوفانی در خانه بپا خواهد شد

و سیلی از اشک از چشمانمان جاری مادرم.....

تنهای تنها اسیر غم ها گردیده ام من

بانوی خانه عصای بابا گردیده ام من

اشکم چو باران اندر بهاران از دیده بارم

مادر کجایی اندر آتش سرپا گردیده ام من

هر صبح بیادت بر رختخوابت سر میگذارم

دل پاره پاره بی تو تنها گردیده ام من

بابا غمش را با اشک دیده از دل بشوید

پروانه ام من طواف او گردیده ام من

با قلب سوزان آینده ام را من زار گریم

به یاد مهرت شبها به دعا گردیده ام من

دخترت را نکن فراموش هنگامی که در بهشتی

گر تو نیای طعمه اجل گردیده ام من

 

 

چگونه بینم در خاک خفتنت را

چگونه بینم من به چشمان خود رفتنت را

 

 

معجزه

از ابوالفضلم خواهشی کردم بسی 

 یک شبی با یک دل پر التهاب 

 یک شبی مهمان آن آقا شدم

من که گم بودم چطور پیدا شدم

گفتم ای آقابه فریادم برس

جزتو امشب من ندارم هیچ کسی

مادر ناز مرا بر ما ببخش

 مابه غیر از اونداریم هیچ کس

 ای که اسم تو دعوا  

ای که ذکر تو شفا 

ازغم مادربکن

 امشبی راحت مرا 

معجزه شد ای خدا  

آن ابوالفضلم مادرم رادادشفا

 ای ابوالفضل خاک در خانه ات منم

عاشق وشیدای روی تو منم 

http://ali4321n.blogfa.com/

                                                       

یا ابوالفضل مددی

 

یاابوالفضل مددی...

 

بین الحرمین...

ان روز حسين يک صدا زينب بود    
   

ايينه ي غيرت خدا زينب بود

زينب زينب زينب زينب زينب

ان روز تمام کربلا زينب بود


هرچند کلاس درس او يک واحه ست

راهي که به انجا نرسد بيراهه ست

پيران همه طفل مکتب او هستند

اين پير طريقتي که خود شش ماهه ست


در پيش تو  عشق مشق غيرت مي کرد

غيرت به شجاعتت حسادت مي کرد

ان روز خدا به کربلا امده بود

با دست بريده ي تو بيعت مي کرد


عمري است اگر چه پيش رويت خجلم

با عشق تو اميخته است اب و گلم

هر چند شبي دراز دارم در پيش

پيش قمر تو سخت قرص است دلم


شد قطع دو دست نازنينت عباس

جز عشق مگر چه بود دينت عباس؟

در ياوري عشق برون امده بود

دستان خدا از استينت عباس

 

فقط برای مادر  عزیز تر از جان مینویسم

 

 

به نام خدای مهربون و شفا دهنده درد ها

 

afsorde

از تمام دوستان  عاجزانه تقاضا دارم

 براي شفاي مادرم که تو بیمارستان بستريه  دعا كنين . 



 هر چند تا  صلوات براي شفاي كامل مادرم  نذر ميكنم

كه هر كدوم از دوستان هر تعداد كه تونستن اعلام كنن و صلوات بفرستن .

منم در عوض از خدا میخوام هرگز رنج بیماری مادراتونو نبینید.

 

يا من اسمه دوا و ذكره شفا

اين دعا را براي بيمار بخوانيد ان شاء الله شفا يابد :

در زبده الدعوات روايت کرده است که رسول خدا (ص)

به خانه حضرت فاطمه(س) آمد .

 امام حسن را بيمار يافت و اين منظره بر آن حضرت خيلي گران آمد .

 جبرئيل نازل شد و گفت :

يا محمد تعليم کنم تو را دعايي که با آن فرزندت از ناخوشي خلاص يابدبخواند :



اللهم لا اله الا انت العلي العظيم ذو السلطان القديم و المن العظيم و الوجه الکريم

لا اله الا انت العلي العظيم ولي الکلمات التامات

 و الدعوات المستجابات خل ما اصبح.



پس حضرت اين دعا را خواند و دست خود را بر پيشاني امام حسن (ع) گذاشت

 و شفا يافت

 

اين دعا را دائم بخوانید :

بسم الله الرحمن الرحيم

يا منزل الشفا و يذهب الداء صل علي محمد و اله و انزل علي وجهي الشفاء

»» دعاي ديگر به جهت شفا يافتن از بيماري ««

مريض مکرر بگويد :

بسم الله الرحمن الرحيم

يا هو يا من هو يا من ليس الا هو صل علي محمد و آل محمد



امـــیــد، درمانی است که شفا نمی دهد، ولی کمک می کند تا درد را تحمل کنیم

خــــــــــــــــــدایـــــــــــــــا!

 شفای مریضها را بده هم چنین شفای مامان منو

خدایا من به لطف وکرمت امیدوارم

نـــــــــــا امیـــــــــدم نــــــــــــــــکن

تو را دوست دارم

 

گاهی که از تو دور می افتم ....

 به تمام ابرهایی که بالای سرت راه میروند

حسودیم میشود

انوقت ارزو میکنم کاش ابر کبودی بودم

که تو بخاطر باران دوستش داشتی.

 گاهی که دیدنت محال میشود به ستاره ها چشم

 میدوزم

که مرابه یاد برق نگاهت می اندازد

واز ماه وخورشید می پرسم در چه روزی

متولد شده اند

 وقتی نیستی روحم رود سرگردانی است

که احوال تو را از همه دریاها میپرسد

 موجهایی که حتی یک بار تو را دیده اند

هرگز به سکوت به ساحل نمی اندیشند  

پیراهنم ازمن خوشبخت تر است

چون اولین کسی است که نام تو را ازصدای

تام تام قلبم میشنود.

چه کاروان چه قطار چه پرندهای اهنین هر چه مرا

 بسوی تو بیاورد

وفاصله ماراکم کند دوست داشتنی است.

مهم نیست اگرحتی همه راه رادرخواب باشم.

روزهای دیدارهمیشه بارانی است.

مثل همیشه فراموش میکنیم چتری بهمراه بیاوریم

وحرفهایمان زیر باران تازه میشوند.

دراین اتاق در این همه تاریکی چه صبح دلپذیری

 جریان دارد...

 چراغ راروشن میکنم رویاهایم بیدارمیشوند.

من حتم دارم دستی که اولین گل سرخ را

لبخند زنان در زمین کاشت

خوب میدانست که یه روز انبوهی از ان تقدیم تو

خواهد شد ....

www.cloobmusic.com عکس های رومانتیک

                                     

حکایت دلتنگی....

 

حکایت عجیبی دارد این دلتنگی...

                      گاه شیرین و زیبا...

                      و گاه نیز تلخ و نابخشودنی...

دل آسمان که میگیرد دل من نیز هوایی میشود...


                           باران...

تعبیری زیبا از همه ی لطافت ها.......

و هرآنچه زیبا و خواستنیست...

و ساعتی رقم میزند از جنس عشق.....

اما با آن همه لطافتش باز هم از پشت شیشه نوید دلتنگی میدهد...

میخواهم پیمانی ببندم با دلم....

که هرگاه آزرده خاطر شد منتظر آزرده خاطر شدن آسمان بماند...

تا هردو با هم بگریند...

                                 تا اشک با طراوت باران پیوند بخورند...

تا شسته شود هرچه بار غمست ازروی دل...

تا...

      و تا...

              و تا......

آری...باز هم سکوت....

آسمان؟!!نمیبینی دلم را که چقدر تنگست؟؟...

کی میخواهی بباری....دلم منتظر اشاره ایست...بس کوچک و بس...!!

            ببار تا ببارند دو دیده.....

                              التماست میکنم....

                                                      ببار....

                  ..................

.............

!!!

 

عروسیت مبارک مهشید جونم

 

دست در دست هم نهاده‌ايم و سفره دوستي را در

دشت آرزوها گسترانده‌ايم تا هر خاطره‌اي را به

زيبايي در دلها بياوريمavatars animated

          كه زندگي تنها يادگاري از محبت استavatars animated

شوق فشردن دستان شما برايمان انتظاري است شيرين

   

کمی دور ترم کن

 

امشب از خويش کمی دورترم

بکن از حال خرابم خبرم

باز تنها شده ام با يادت

نيست غير از تو کسی دور و برم

تو نبودی و چه خلوت کردند

باز عکس تو و چشم ترم

نشکستم به خدا عهد تو را

تو شکستی مگر بال و پرم ؟!!

می شکستی جنونم را کاش

نشکستی و شکستی کمرم

خبرم کن تو از احوال خودت

من خاکی به خدا بی خبرم

منم آن عاشق در شب مانده

کاش رد می شد از اينجا سحرم

کوچ می کردم گر از اين دار فنا

غير ياد تو هيچ چيز با خود نبرم

 

کودکی

دوباره به اغوش کودکی میروم به تک بهار زندگیم.کودکی فصل هجوم ترانه های رنگی بودذهن من از حوض های فیروزه ای وماهیهای قرمز توی تنگ لبریزاست. کودکی یه غنچه تازه رسیده بود .رویاهای خیس کودکی مرا به کوچه یاس ها وبادکنک های رنگین کمانی میبردبه انروزهایی که قلب های کوچک همراه با بهار جوانه میزد. ولبخندهای زیادی برای دل بستن به ارمفان می اورد. کودکی دیریست زیر گرد کهنگی  خاطراتمان خاموش شده است

بهترین دوستم مهشید

 

سلام دوستان

دوستان این وبلاگو با کمک دوست عزیزم مهشیدراه اندازی کردم .

داشتن دوست خوب یکی از نعمت های بزرگ است

ومن از خدا تشکر میکنم که چنین نعمتی رو برام  ارزونی کرده.

 دوست عزیزم مهشید همیشه دوستت خواهم داشت

 

 

بنام تو اي آرام جان خسته

با سلام و عرض ادب و احترام خدمت دوستان عزیز

دوست دارم حرف های دلم رو اینجا بنویسم

 از خدا میخوام کمکم کنه تا بتونم حرف های دلمو در این دفتر بنگارم


 

پروردگارا به من بیاموز دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند...
 
عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند...
 
بگریم برای کسانی که هرگز غمم را نخوردند...
 
محبت کنم به کسانی که محبتی در حقم نکردند
 

 

اگر خدا بهت فرمود که لیاقت شهادت را نداری؛
 
بگو : مگر آنچه را که تا بحال به من داده ای لیاقتش را داشته ام!
 
کدام نعمت تو را من لیاقت داشته ام که این یکی را داشته باشم؟!
 
مگر تو تا بحال در بذل نعمت هایت به لیاقت من نگاه می کردی؟!
 
 
 
رساله حقوق امام سجاد علیه السلام
 
 
 
بهترين كارها سه كار است:

تواضع به هنگام دولت ،
 
 عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت

پيامبر اكرم (ص)